داستان کوتاه

داستان کوتاه,آب,فروغ فرخزاد,داستان از فروغ فرخزاد,نوشته از فروغ فرخزاد,خلقت آب,داستان پند آموز,داستان حکمت آمیز,داستان کوتاه,

حکایت های بهلول و هارون الرشید

داستان های بهلول

در این بخش از سایت برترین های جهان داستانی طنز از بهلول برای شما اماده کردیم امیدواریم مورد بسند شما واقع شود.

داستان های بهلول و هارون الرشید

هارون الرشید به همراه مهمانانش عیسی بن جعفر برمکی و مادر جعفر برمکی در قصر نشسته بود و حوصله آن ها سر رفته بود.

پس تصمیم گرفت و از سربازان خواست بهلول را بیاورند تا آنها را بخنداند.

سربازان رفتند و بهلول را از میان کودکان شهر گرفته و نزد هارون الرشید آوردند.

هارون الرشید به بهلول امر کرد چند دیوانه برای آن ها معرفی کند.

بهلول گرفت : اولین دیوانه خودم هستم و با اشاره دست به سمت مادر جعفر برمکی گفت:(( این دومین دیوانه هست.))

عیسی بن جعفر برمکی با حالتی عصبی و تند فریاد بلندی زد :(( وای بر تو برای مادر جعفر چنین حرفی می زنی ؟))

بهلول با خنده و تمسخر گفت :(( صاحب اربده سومین دیوانه هست.))

هارون از کوره در رفت و فریاده بلندی زد :((این دیوانه را از قصر بیرون کنید آبرویمان را برد.))

بهلول در حالی که روی زمین کشیده می شد می گفت : تو هم چهارمی هست هارون !

تهیه در گروه سرگرمی برترین های جهان

امیدوارم از داستان لذت برده باشید

در حیرتم از خلقت آب

فروغ فرخزاد,داستان پند آموز ,داستان حکمت آموز

در حیرتم از خلقت آب،اگر با درخت همنشین شود، آنرا شکوفا میکند.اگر با اتش تماس بگیرد، آنرا خاموش میکند.اگر با ناپاکی ها برخورد کند، آنرا تمیز میکند.اگر با آرد هم آغوش شود، آنرا اماده طبخ میکند.اگر با خورشید متفق شود، رنگین کمان ایجاد میشود.ولی اگر تنها بماند، رفته رفته گند اب میگردد.دل ما نیز بسان آب است، وقتی با دیگران است زنده و تاثیر پذیر است،و در تنهایی مرده وگرفته است.پس بیاییم با، "باهم" بودن دلهایمان را زنده و سرحال نگهداریم...

فروغ فرخزاد

منبع: http://www.100k.ir/

صفحات داستان کوتاه


تعداد صفحات : 2